نظرگاه

به نام آنکه اگر کوه ایستاده ز اوست / به نام حضرت حیدر به نام حضرت دوست

نظرگاه

به نام آنکه اگر کوه ایستاده ز اوست / به نام حضرت حیدر به نام حضرت دوست

بسم الله.

زمانه بر سر جنگ است
یا علی مددی
مدد ز غیر تو ننگ است
یا علی مددی


در این وبلاگ از سیاست خواهم نوشت و نقد خواهم کرد مسئولین و فعالان سیاسی را بر اساس آرمان های انقلاب. آرمان هایی که در فریاد ها و اعتراض های پدران و مادران ما در انقلاب57 هویداست. استقلال آزادی جمهوری اسلامی.
دوست تر می دارم که نظرات شما دوستان را هم ببینم در نقد نقدهایم و فضایی پر از گفت و گو در اینجا بوجود بیاوریم.


mohammad.nazargah@yahoo.com

http://nazargah1367.blogfa.com/ (نظرگاه در بلاگفا)

https://www.facebook.com/mohammad.tavakoli.10420

https://twitter.com/tavakoli1367

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

 

در چند روز اخیر از جمله مباحث پر سر و صدا که افراد مختلفی از جمله دستیار ویژه رییس جمهور و نایب رییس مجلس درباره اش اظهار نظر کرده اند نظرات مرد لابی ها درباره ی حصر سران جریان معترض به انتخابات88 بوده است. باهنر که با هنرش (!) گاه تیتر یک رسانه های اصلاح طلب است و در روز بعد از کیهان نشینان هم جلو می زند از پیغامی به میرحسین موسوی سخن گفته است که : "در صورت دست کشیدن از دنیای سیاست مسئله حصر قابل حل است". بدیهی ترین سوال در برابر چنین اظهار نظری این است که جناب باهنر در کجای این ماجرا هستند که چنین پیشنهادی می دهند؟ آیا نقش واسطه ی یک پیغام رسمی را ایفا می کنند؟ بر فرض محال که محصورین هم چنین خواسته ای را بپذیرند بعد از آن رفع حصر رخ می دهد؟

 

طبیعتا محمد رضا باهنر در جایگاهی نیست که مقامات ارشد نظام او را واسطه ی پیام رسانی به محصورین کنند ، در نتیجه هیچ تضمینی برای تحقق این حرفِ او نیست. پس هدف از بیان چنین نظراتی چیست؟ اگر انتخابات88 را به یاد بیاوریم به نامه ای از باهنر بر می خوریم که خطاب به رهبری نظام نوشته شده است که دلواپسانه از پیروزی قریب الوقوع میرحسین موسوی سخن می گوید و با توجه به سابقه ی میرحسین در دولت زمان جنگ و اختلافات او با رییس جمهور وقت خواهان آمادگی های لازم می شود.

نظر اخیر باهنر راجع به حصر را هم می توان چیزی شبیه همان نامه دانست و از سر توهمِ "احساس تکلیف". در نتیجه اساسا چنین نظراتی را نباید جدی اش گرفت چه برسد به اینکه افرادی در سطوح بالای دولت و مجلس در برابرش واکنش نشان دهند.

 

برای خارج کردن موضوع حصر از این حالتِ "استخوان لای زخم" آنچه نیاز است اقدام و صراحت است نه این جور نظرات بی فایده و بدون ضمانت اجرا. آقایان تصمیم گیر در این موضوع خوب است تکلیفشان را با خودشان و محصورین روشن کنند. اگر این عزیزانٍ در حصر مرتکب جرمی شده اند مانند دیگران دادگاهی شان کنند و بعد از شنیدن دفاعیاتشان حکم لازم را بدهند ، اگر هم این حصر که بیش از دو هزار روز از آن می گذرد برای "تامین امنیت عمومی" یا هر دلیل درست یا غلط دیگری بوده است حالا بعد از گذشت شش سال و با توجه به تغییراتی که در سپهر سیاست ایران رخ داده است وقت آن رسیده که تا دیر نشده در این وضعیت تجدید نظری صورت گیرد.

انتظار بیان صریح موانع پیش روی تصمیم گیران برای حل این معضل ، از رییس شواری عالی امنیت ملی و دبیر این شورا و سایر اعضایی که بواسطه ی پست دولتی شان عضو شورا هستند قاعدتا نباید توقع چندان زیادی باشد ، البته اگر حضرات دولتی اعتدال را با انفعال اشتباه نگرفته باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۵
محمد ..



 

در این چند روز بحث جنجالی استفاده ی روس ها از پایگاهی نظامی در همدان نقل محافل سیاسی و رسانه ای شده است. گروهی آن را نقض حاکمیت ملی و خلاف قانون اساسی می دانند و جماعتی دیگر این موضوع را امری طبیعی در روابط راهبردی بین دو کشور و به سود مقابله با تروریست های فعال در منطقه. مخالفان داخلی این همکاری ایران و روسیه را می توان به شکل کلی به دو گروه تقسیم کرد : گروهی که مانند کشورهای غربی معتقدند که آنچه باعث تقویت تروریست هاست باقی ماندن رژیم اسد است و اگر قرار است خطر تروریست ها برطرف شود اول باید اسد و یارانش از قدرت کنار بروند ، اما گروه دوم که موضوع این نوشته هستند و درصد بالاتری را هم بین مخالفان این همکاری اخیر شامل می شوند افرادی اند که پای تاریخ را وسط می کشند و از ترکمنچای سخن می گویند و ضربه هایی که روس ها در طول تاریخ به ایران وارد کرده اند را یادآوری می کنند. آنان که دارای چنین دیدگاهی در حوزه ی سیاست خارجی هستند هیچ تفاوتی با آنان که غرب ستیزی را در این چهار دهه ی پس از انقلاب تبلیغ کرده اند ندارند. هر دوی این ها ایدئولوژی زده اند  و آنچه برایشان مهم است نه منافع ملی بلکه ایدئولوژی و نگاه تاریخ زده و باقی ماندن در گذشته است.

غرب ستیزان ، مذاکره با امریکا را ممنوع می دانند و دلیلش را هم تفاوت در ماهیت و ذات نظام های سیاسی مستقر در دو کشور معرفی می کنند و از هر گونه همکاری که یک سوی آن کشورهای غربی باشد واهمه دارند چه این همکاری از جنس برجام باشد چه قراردادهای نفتی چه یک همایش در حوزه ی ارتباطات و چه هر چیز دیگری که رنگ و بویی از همکاری با غرب را بدهد. در سوی دیگر ماجرا هم شرق گریزان هستند که همین که یک طرف یک همکاری روسیه باشد یاد ترکمنچای و گلستان می افتند.

آری! عبرت از تاریخ و درس گرفتن از اشتباهات و اعتمادهای بیجای گذشتگان کاری مفید و لازم است اما مشکل از جایی شروع می شود که خود را در زندان تاریخ و تجربیات ناموفق دیروز محصور کنیم و به امروز و فردا فکر نکنیم.

ذکر این نکته ضروری است که معنای این نوشته لزوما تایید همکاری اخیر بین دو کشور ایران و روسیه نیست و می توان و باید درباره ی نقاط مثبت و منفی این همکاری و هزینه – فایده ی آن در مجال دیگری سخن گفت. غرض ، یادآوری این نکته به دلواپسان استفاده ی روس ها از پایگاه شهید نوژه همدان است که مبنای اقدام در حوزه ی سیاست خارجی باید منافع ملی باشد نه ایدئولوژی و جابجا کردن این دو مفهوم با هم باعث ضررهای جبران ناپذیری به کشور شده و می شود.

 

با ربط به مطلب : آنچه خطر تروریست ها را دفع می کند هم افزایی قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای درگیر در بحران سوریه و همکاری همه ی آنها با هم است. تا وقتی هر طرف ساز جداگانه ای بزند این بحران حل شدنی نیست. این همکاری باید گسترده و به شکل اجماعی باشد و تا زمانی که همه ی طرف ها وارد مذاکره جدی نشوند همکاری از این جنس رخ نخواهد داد. منافع ملی ما ایجاب می کند که به جای دوری از میز مذاکره و یا همکاری های صرفا نظامیِ مقطعی با برخی طرف ها با بهره گیری از الگوی برجام این مسئله را با کمک همه طرفهای درگیر در این بحران حل کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۸
محمد ..

بیش از نیم قرن از کودتای 28مرداد می گذرد و همه ی آنچه در توصیف آن کودتا گفته می شود رذالت امریکا و انگلیس است. در این مورد خاص بر خلاف بسیاری موارد دیگر "توطئه ، توهم نیست" و به واقع این دو کشور نقش مهمی در وقوع آن کودتا داشته اند. برای اثبات این نقش هم صدها سند در بین اسنادی که خودِ این دو کشور منتشر کرده اند موجود است و حتی مقامات رسمی شان هم از نقشی که دولت های آن روزگارشان در کودتا داشته اند عذرخواهی کرده اند. اما سوالی که مطرح است می تواند این باشد که بعد از نیم قرن "جوالدوز زدن به دیگران" وقت آن نرسیده که "یک سوزن هم خودمان بزنیم" ؟

 

اساسا تکرار اینکه امریکا و انگلیس باعث آن کودتا بوده اند به جز ارضای امریکا ستیزی مان نتیجه ی دیگری هم به همراه دارد؟ اگر هدفمان از بازخوانی کودتای 63 سال پیش همین باشد می توانیم این بازخوانی تکراری و همیشگی را ادامه دهیم و بر "استکبار جهانی و اذنابش" لعنت بفرستیم اما اگر هدفمان "عبرت از تاریخ" باشد خوب است به جنبه های دیگر کودتای 28مرداد هم توجه کنیم. مثلا به این فکر کنیم که اگر اتحاد بین مرحوم مصدق و مرحوم کاشانی از هم گسسته نمی شد شاید آن کودتا هم به این سادگی به پیروزی نمی رسید.

 

همه ی آن موضوعاتی که آن اتحاد را بر هم زد می تواند در هر مقطع دیگری از تاریخ هم رخ دهد ، همه ی آن خودخواهی ها ، همه ی آن گفتگو نکردن های بر سر اختلاف نظرها ، همه ی آن تبدیل اختلاف نظرها به تضاد مبنایی ها و ... همه ی این ها می تواند در روزگار ما هم وحدت ملی را خدشه دار کند.

بعنوان مثال آن چه در وقایع88 باعث طمع قدرت های جهانی شد نه اعتراضات پس از انتخابات بود و نه آن نامه ای که حضرات "با بصیرت" به آنان که "فتنه گر" می دانندشان نسبت می دهند و معتقدند برای امریکایی ها نوشته شده تا ایران را تحت فشار قرار دهند. آن چه آن ها را به طمع انداخت تبدیل اختلاف نظرها به تضاد مبنایی و عدم گفتگو بر سرآن اختلاف نظرهای قابل حل بود. این که چه شد که آن شد بحث مفصلی است که در وقت دیگری می توان از آن نوشت.

غرض آنکه به هم خوردن اتحاد در هر روزگاری ممکن است رخ دهد و باید با دقت و وسواس بسیاری مراقبش بود. راه مراقبت از آن هم نه دعوت همگان به سکوت بلکه گفتگو و مدارا است. چه خوش گفت امام رضا (علیه السلام) که : "مدارا از نشانه های هوشیاری است زیرا از تبدیل اختلاف نظرها به فتنه و آشوب جلوگیری می کند"

 

نکته ی دیگر کمتر گفته شده درباره ی کودتای 28مرداد شقه شقه شدن مردم و عدم همراهی شان با مخالفان استبداد است. اگر کودتاگران و حامیان کودتا در برابر خود سیل اکثریت را می دیدند قطعا توپ و تانک و مسلسلشان هم بی اثر می شد اما دو صد حیف که مردمان آن روزگار با بی تفاوت بودند یا بازگشت استبداد را به پایداری دولت مرحوم مصدق ترجیح دادند. اما چه چیزی سبب ساز این عدم همراهی بود؟

شاید بتوان برای پاسخ ریشه ای به این سوال به عدم آگاهی اشاره کرد. وقتی پای آگاهی مردم لنگ بزند کودتا دوست هم خواهند شد. در نتیجه در روزگار ما آنان که خواهان اصلاح رویه های غلط هستند باید پیش و بیش از هر کاری روی افزایش آگاهی مردم متمرکز شوند و مهمترین ابزار این آگاهی بخشی رسانه ها هستند. اگر به دنبال افزایش آگاهی مردم هستیم باید رسانه هایمان در کنار درگیر شدن با موضوعات روزمره این بحث ریشه ای را هم جدی بگیرند و در قالب های غیر مستقیم به افزایش سطح آگاهی آحاد جامعه کمک کنند تا خدای ناکرده استبداد و استبداد دوستی در اشکال مختلف آن به ایرانمان باز نگردد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۲
محمد ..



 

آن ها که انتخابات84 را به یاد می آورند حتما یادشان هست که کاندیداهای پرشمار آن انتخابات از هر دو جریان سیاسی کشور از جمله وعده هایی که بیان می کردند کنترل نرخ تورم و ایجاد رونق اقتصادی بود. در آن روزها که کاندیداهای آن انتخابات چنین وعده هایی را در برنامه های تبلیغاتی شان قرار داده بودند ، کشور از نظر شرایط اقتصادی یکی از بهترین شرایط را در پس از انقلاب تجربه می کرد به گونه ای که در هشت سال دولت خاتمی نرخ تورم از 25 درصد به 10 درصد رسیده بود و نرخ رشد اقتصادی هم شش درصد بود که نشانه ی روشنی از رونق اقتصادی است. در نتیجه معنای مستتر در آن وعده ها بی اعتمادی به آمارهای رسمی بود.

 

در انتخابات88 نشان دادن این بی اعتمادی به اعلام رسمی شاخص های اقتصادی بیشتر نمایان شد و پای "ننه جون" کاندیداها هم وسط کشیده شد در حالی که در آن زمان طبق همان آمارهای رسمی اوضاع اقتصادی کاملا خراب بود و افزایش تورم از 10 درصد به 25 درصد و نرخ رشد یک درصدی به قدر کافی نشان دهنده ی فشاری که بر مردم می آمد و رکود عمیق بود و اساسا نیازی به عدم اعتماد به آمارهای رسمی نبود.

 

انتخابات92 هم که یادآور آن جمله ی روحانی است که گفت : "ملاک تورم جیب مردم است" و با بیان این جمله ی غیر علمی و غیر منطقی باعث افزایش بیش از پیش عدم اعتماد به اعلام رسمی شاخص های اقتصادی شد. بیان چنین جمله ای در آن سال در شرایطی بود که آمارهای رسمی به قدر کافی فاجعه ی رخ داده در کشور را نشان می داد و به هیچ وجه نیازی به بیان چنان جمله ای نبود. تورم 40 درصدی که ایران را بعنوان بدترین کشور در جهان در این زمینه معرفی می کرد و به شکل همزمان نرخ رشد منفی 7 درصد باعث شده بود که کشور دچار بدترین وضعیت اقتصادی در چهار دهه ی پس از انقلاب شود.

 

حالا به تابستان 95 برگردیم ، در روزهایی که با تدبیر دولت روحانی تورم افسار گسیخته ی 40 درصدی و نرخ رشد اقتصادی منفی 7 درصدی در سه سال به ده درصد و 4/4 درصد رسیده است و در کالای استراتژیکی مثل گندم هم بار دیگر خودکفا شده ایم و ...

 

و حالا روحانی مانده است و یک دردسر تازه ؛ دیر باوری "این مردم نازنین"

این بی اعتمادی به آمارهای رسمی که از دو دهه پیش آغاز و روز به روز هم افزایش و گسترش پیدا کرد امروز گریبان دولت روحانی را گرفته است، در سمت رسانه ها هم تلاشی برای درمان این دیرباوری دیده نمی شود.

روی خوش نشان ندادن رسانه های منتقد دولت به آمارهای امیدوار کننده و تعمیق این عدم اعتماد در مردم توسط آن ها طبیعی است اما رسانه های همراه دولت هم بواسطه ی اختلافاتی که با تیم اقتصادی دولت یازدهم دارند علاقه ای به پر رنگ کردن این شاخص های امید بخش ندارند ، دلیل دیگر این عدم همراهی هم می تواند اصل "جذب مخاطب با اخبار منفی" باشد.

 

در پاسخ به دیرباوری دیرباوران چند نکته ای را باید یادآوری کرد :

 

1ــ اگر دولت اهل آمارسازی بود طبیعتا نباید نرخ رشد اقتصادی در سال 94 را یک درصد اعلام می کرد و این همه فشار را به جان می خرید.(مثال نقض برای رد تهمت آمارسازی به دولت)

 

2ــ رییس و معاونان مرکز آمار همگی از دولت سابق در این پست هستند و هیچکدام تغییر نکرده اند در نتیجه نمی شود گفت که روحانی، یارانش را در این مرکز گمارده است تا در حمایتش آمارهای دروغ ارائه دهند. نکته ی مهمتر اینکه محاسبه ی این آمارها با بدنه ی کارشناسی مرکز آمار است که مانند کارشناسان دیگر سازمان ها با تغییر دولت ها تغییر نمی کنند.

 

3ــ چگونه ممکن است افرادی که هر کدام در گوشه ای از کشور مشغول نظریه دادن و تحلیل کردن هستند از عدد دقیق شاخص های اقتصادی باخبر باشند و مرکز آمار را به دروغگویی متهم کنند اما این مرکز که کارویژه اش محاسبه ی این آمارهاست و برای این محاسبات تیم های کارشناسی گسترده ای در اختیار دارد از عدد دقیق شاخص ها بی خبر باشد؟

 

4ــ دیر باوران از هر دو سوی سپهر سیاست ایران بر اساس کدام سند و مدرک سالهاست نهادهای رسمی کشور را به آمارسازی و دروغگویی متهم می کنند؟

 

5ــ اگر برای سنجش عملکرد اقتصادی دولت ها آمارهای رسمی را به کناری بگذاریم باید با چه معیاری عملکردها را بسنجیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۸
محمد ..


 

تجزیه طلب ها در بسیاری از کشورهای جهان حضور دارند . در ایران خودمان هم هستند ، هر چقدر هم جریان رسمی چشمش را بر بودنشان ببندد و نبیندشان نمی توان واقعیت را نادیده گرفت. آن ها در کشورهای مختلف خواهان استقلال از حکومت مرکزی اند و علاقه مند هستند که در جغرافیایی که داعیه ی استقلالش را دارند قوانینی مجزا از قوانین دولت مرکزی وضع و اجرا کنند.

 

اشتباه نکنید؛ موضوع این نوشته نقد تجزیه طلبی یا برشمردن ویژگی های تجزیه طلب ها نیست، موضوع این چند خط اقدامات چند سال اخیر امام جمعه ی مشهد است که در روزهای اخیر با چراغ سبز دستگاه قضا و انفعال دولت و همچنین همراهی مدیریت شهری (شهرداری و شورای شهر) مشهد پررنگ تر از همیشه نمایان شده است.

 

قطعا دامان آیت الله علم الهدی نماینده ی محترم ولی فقیه در خراسان رضوی به تجزیه طلبی آلوده نیست و خدای ناکرده غرض، نسبت دادن این صفت به ایشان نمی باشد اما به واقع این نوع رفتارهایشان چیزی جز رفتارهای گروه های تجزیه طلب را به ذهن متبادر می کند؟ آیا این شباهت برای عقلای قوم و حتی خودِ ایشان دلواپسی آور و نگران کننده نیست؟

 

اگر امروز فکری به حال این وضعیت نشود در آینده این ماجرا پیچیده تر از این خواهد شد ، می توان این وقایع را به لغو چند کنسرت در مشهد تقلیل داد و از کنارش به سادگی گذشت اما خوب است یک بار هم از این زاویه نگاهش کنیم هر چند که شاید در ظاهر بدبینانه باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۳۱
محمد ..


روزی که حکم اعدام بابک زنجانی اعلام شد اولین واکنش ها به این حکم چنین بود که : مگر مرگ این فرد برای کشور پول می شود ، آن ها که کمی دوراندیش تر بودند و به فکر حل ریشه ای این جور غارتگری ها هم می گفتند : اعدام زنجانی علاوه بر اینکه پولی نصیبمان نمی کند باعث ناشناخته ماندن افراد پشت صحنه ی این پرونده می شود. در چند روز اخیر که شریک تاجیک زنجانی اعلام کرده که حاضر است به شرط آزادی زنجانی بدهی ده هزار میلیارد تومانی او را بدهد بار دیگر این سوال مطرح است که "هزینه - فایده" آن حکم اعدام چگونه بوده است؟ نفتی ها بعنوان شاکی پرونده از همان روزهای اول اعلام کرده بودند که در صورتی که زنجانی بدهی کلانش را پرداخت کند از او شکایتی نخواهند داشت و حالا در شرایطی هستیم که چند قدم بیشتر تا تسویه شدن این بدهی فاصله نداریم، اما یک مشکل بزرگ بر سر راه است و آن حکمی است که دستگاه قضا برای این فرد صادر کرده است : "اعدام ، به جرم افساد فی الارض از طریق اخلال در نظام اقتصادی" . نتیجه ی چنین حکمی طبیعتا این است که شرط رستم اف برای پرداخت آن بدهی محقق نخواهد شد. مسئولان ارشد دستگاه قضا برای حل این مسئله باید اندیشه ای کنند و در مراحلِ تجدید نظرِ این پرونده فکر دیگری نمایند، به دو دلیل مشخص ؛ علت اول این است که با چنین حکمی باید خواب رسیدن به پول چپاول شده توسط زنجانی و یارانش را دید زیرا امکان تحقق شرط شریک او وجود ندارد ، و علت دوم هم همان است که در ابتدای مطلب گفته آمد: اعدام بابک زنجانی تنها باعث سر به مهر ماندن رازهایی می شود که با برملا شدنش می توان جلوی تکرار فجایعی مثل این غارتگری ده هزار میلیارد تومانی را گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۸
محمد ..

این حوادث را به یاد بیاورید :

 اشغال سفارت امریکا و استعفای دولت موقت ، اعدام های اواخر دهه ی 60 ، عزل مرحوم منتظری ، قتل های زنجیره ای ، 18 تیر78 ، اعتراضات پس از انتخابات88

 این ها چند مورد از وقایع پر سر و صدایی هستند که در این چهار دهه ی پس از انقلاب رخ داده است. بازتاب این حوادث در صداوسیمای ما چگونه بوده است؟ از برخی از این چند واقعه نزدیک به سی و چهل سال می گذرد و این سکوت حتی اگر به بهانه ی مصلحت هم بوده باشد دیگر بلاوجه است. آنچه از این سکوت آزاردهنده تر است قرائت های یکسویه ای است که از آن وقایع تاریخی ارائه می شود. قسمت بامزه ی ماجرا اینجاست که حضرات تصمیم گیر در صداوسیما همواره از سوءاستفاده های شبکه های خارجی که "معاند" می خوانندشان می نالند اما خودشان با سکوت نابجایی که در قبال این حوادث از خود نشان می دهند زمینه ی مساعدی را برای میدانداری آن ها فراهم می کنند. در موضوعاتی هم که این سکوت در ظاهر شکسته می شود چنان خوانش یک طرفه ای از واقعه ارائه  می شود که آدمی شکرگزار سکوتشان شود. حتی درباره ی واقعه ای مثل 18 تیر 78 با گذشت قریب به بیست سال، هنوز صداوسیمای ما که "رسانه ی ملی" اش می خوانند یک گفتگوی نیم ساعته هم با مقامات وقت دولت انجام نداده است.

 همین مدل رفتاری است که باعث می شود یک فایل صوتی که در آن حرف جدیدی گفته نشده یا یک سند که اعتبار چندان بالایی هم ندارد یا امثال این ها باعث هرج و مرج ذهنی و تلاطم بین افراد پیگیر این موضوعات می شود.

 اگر صداوسیمای ما این محافظه کاری های مضحک را کنار بگذارد و دست از سکوت و یکجانبه نگری بکشد آنگاه می توانند جلوی تاثیرگذاری رسانه هایی که "معاند" می خوانند را بگیرند.

 وقایعی از جنس اعدام های دهه ی 60 بیخ ریش این مملکت است تا وقتی یاد نگیریم با هم گفتگو کنیم و درباره اش حرف بزنیم و "رسانه ی ملی" هم این گفتگوهای چند جانبه را به مردم ارائه دهد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۹
محمد ..

در این کمتر از هفت ماه که از اجرایی شدن برجام می گذرد جملات ناامید کننده ای با این مضمون که "هیچ چیز تغییری نکرده" را زیاد می شنویم. سوالی که از آنان که چنین موضوعی را در رسانه های پر شمار و تریبون های پر تعدادشان بیان می کنند باید پرسید این است که این حضرات در آن زمان که دچار تحریم بودیم مشکلات را حس می کردند که حالا با برداشته شدن تحریم ها تفاوتی برایشان بوجود آید؟

 

برای فهم دستاوردهای برجام باید اول کمی با وضعیت پیش از برجام آشنا شویم ؛ وضعتی که در آن :

 

1ــ دیگران ایران را مجبور به فروش نفت تا سقف یک میلیون بشکه در روز می کردند و این یعنی حدود یک سوم شدن فروش نفت ایران نسبت به سال 84 و به همین نسبت کاهش درآمد کشور از این بخش. از بحث اقتصادی اش که بگذریم همین که برای کشوری که "عزت" از اصول تغییر ناپذیرش است دیگران تعیین تکلیف کنند بزرگترین خسارت ممکن است.

 

2ــ محدودیت دیگر برای زمانی بود که ایران برای واردات کالاها مجبور بود ده تا سی درصد (و گاه بیش از این) بیشتر از مبلغ معمول پرداخت کند تا محموله کشتی هایی که حق نداشتند در بنادر کشور پهلو بگیرند با لنج هایی به ایران برسند.

 

3ــ موضوع سوم قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد بود. عنوان "تهدید برای صلح و امنیت بین الملل"بار معنایی بسیار سنگینی در حقوق بین الملل دارد و پوششی حقوقی برای شروع جنگ است. در همین راستا می توان به قطعنامه 1929 که به سنگین ترین قطعنامه شورای امنیت علیه یک کشور معروف شد اشاره کرد که در آن مجوز "هر اقدام" علیه ایران را داده بود.

 

4ــ از مهم ترین محدودیت ها موضوع بیمه نفتکش ها و موضوع کشتیرانی و حمل و نقل بود که این محدودیت ، فروش نفت کشور و همچنین بخش صادرات را دچار سختی های بسیاری می کرد.

 

5ــ محدودیت دیگر روابط بین بانکی و نقل و انتقال پول بود که تمام فعالیت های اقتصادی را تحت الشعاع قرار می دهد.

 

6ــ عدم سرمایه گذاری خارجی و انتقال فناوری های نو دیگر اثر فضای تحریم بود که نتیجه اش ایجاد رکود و تبدیل نرخ رشد مثبت 6 درصد به منفی 7 درصد در یک دوره ی هشت ساله (بین 84 تا 92) بود.

و ...

 

اما امروز و بواسطه ی برجام :

 

1ــ ایران برای فروش نفت دچار هیچ محدودیتی نیست و هر مقدار که بخواهد می تواند نفت بفروشد.

 

2ــ ایران برای واردات کالاهایی که نیاز دارد الزامی به پرداخت مبلغی اضافه تر ندارد و کشتی ها در بنادر کشور پهلو می گیرند.

 

3ــ قطعنامه هایی که ایران را "تهدید برای صلح و امنیت بین الملل" می دانست و به دیگر کشورها مجوز "هر اقدام" را داده بود به صراحت "لغو" شده اند.

 

4- تا به امروز چند قرارداد مهم در حوزه بیمه منعقد شده است و از نظر حمل و نقل هم دیگر هیچگونه محدودیتی وجود ندارد.

 

5- درباره ی روابط بین بانکی آن بخشی از تحریم ها که به بهانه ی هسته ای وضع شده بود  برطرف شده است و بانک های کشورهای دیگر در صورت تمایل مانعی برای همکاری با ایران پیش رویشان نیست. در این باره اینکه بخواهیم با رندی تحریم های اولیه و تحریم ها در حوزه های دیگر (تیم مذاکره کننده اجازه مذاکره درباره اش را نداشت) که یکی از دلایل تردید بانک های بزرگ در همکاری با ایران است را با تحریمی که به واقع رفع شده یکی کنیم و از این ، بی حاصل بودن برجام را نتیجه بگیریم بی انصافی است. هیچ فردی در هیچ کشوری نمی تواند بانک ها و بخش خصوصی را مجبور به مراوده  با دیگر کشورها کند. در نتیجه بهتر است به جای آنکه دیگران را متهم به نقض عهد کنیم و از پشت پرده هایی که کسی ندیده سخن بگوییم تا دیر نشده فکری به حال تحریم های اولیه و تحریم ها در حوزه های دیگر نماییم.

 

6ــ در موضوع سرمایه گذاری خارجی هم فقط کافی است به سیاهه ی سرمایه گذاری هایی که در این کمتر از هفت ماه شده است نگاهی بیندازیم تا نتایج حاصل از برجام برایمان ملموس شود.


 و...


 مخاطب این نوشته مخالفان برجام نیستند . مخاطب این چند خط رسانه های همراه دولت و تیم رسانه ای دولت و از آن ها مهمتر مخاطب، شخص رییس جمهور روحانی است . مهم ترین دلیل میدانداری مخالفان برجام و منتقدان دولت در پسا برجام ضعف مفرط در این سوی ماجراست. یک لحظه تصور کنید که یکی  ــ فقط یکی ــ از این دستاوردهای برجام در دولت سابق اتفاق می افتاد چه استفاده های فراوانی که از آن نمی شد ، اما در این دولت بواسطه تشخیص غلط مصلحت ، یا ضعف تیم رسانه ای ، یا رقابت های سیاسی درون ائتلاف اعتدال و اصلاحات ، یا هر دلیل دیگری نه تنها نتوانسته اند استفاده ای از دستاوردهای برجام از نظر رسانه ای و تبلیغاتی کنند بلکه حتی این انفعال کار را به جایی رسانده است که آنان که باید به خاطر عملکردشان در مذاکرات گذشته شرمنده و عذرخواه ملت ایران باشند در جای طلبکار نشسته اند و از بی تاثیر بودن برجام می گویند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۸
محمد ..


حسن عباسی و حرف هایش آنقدری که از طرف رسانه های متعلق به دو سوی سپهر سیاست ایران بزرگنمایی می شود اهمیت ندارد و خودِ این بزرگنمایی ها یکی از دلایل مشتبه شدن امر بر وی است. استراتژیست ! قصه ی ما که اصولا عادت به بیان مطالب شاذ و عجیب دارد این بار از ارتش گفته است و این نظریه را ارائه داده که "اگر کشور را آب ببرد ارتش را خواب می برد". ارتشی های عزیز ما هم ناراحت و دلواپس شده اند و خطاب به او گفته اند که ما در دفاع هشت ساله و کجا و کجا از خاک این کشور دفاع کرده ایم ، حرفت را پس بگیر و عذرخواهی کن و گرنه سروکارت با عدلیه است.

 

اگر جای ارتشی های عزیز بودم نه تنها کار را به اعتراض رسانه ای و شکایت قضایی نمی کشاندم بلکه سر تا پای عباسی را هم طلا می گرفتم. تعجب نکنید ، دلیل این حرفم خیلی ساده است ؛ در برابر آن "آبی" که جناب عباسی و همفکرانش در توهمشان به این نتیجه رسیده اند که دارد کشور را می برد طبق قانون و دستور مرحوم امام و رهبری فعلی نظام ، نظامیان باید در "خواب" باشند و اتفاقا این در خواب بودن ارتش در برابر چنین موضوعاتی درست ترین کاری است که آنها می کنند.

 

این که ارتش خودش را درگیر سیاست بازی ها نمی کند ، با دولت های منتخب اکثریت سر جنگ ندارد ، دولت موازی تشکیل نمی دهد ، خرج چند خبرگزاری و نشریه را برای نابود کردن هر که مثل خودش نمی اندیشد از بیت المال نمی دهد ، در هر انتخاباتی برای پیروزی اقلیتی تندرو در یک جریان سیاسی وارد میدان نمی شود ، هر روز درباره ی مسائل مختلف اقتصادی و فرهنگی و سیاسی اظهار نظر نمی کند ، فعالیت های اقتصادی را با حضور نابجا مختل نمی کند ، هر روز با اعمال و گفته های رنگارنگ برای نظام در حوزه ی سیاست خارجی هزینه تراشی نمی کند و ... همه ی این ها و مثل این ها اتفاقا افتخار ارتش است و باید خطاب به آقای عباسی گفت :

 

خیلی ممنون بزرگوار ! طبق تعریف شما از "آب" و "خواب" ارتش جمهوری اسلامی ایران وقتی کشور را آب ببرد در خواب است و به این در خواب

 بودن هم افتخار می کند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۵
محمد ..

 

حدود ده ماه مانده تا انتخابات96 و کم کم دارد صداهای جدی تری درباره اش شنیده می شود. آن چه در پی می آید یک پیش بینی است درباره ی اینکه چه کسی کاندیدای جریان اصولگرا خواهد بود و هم چنین چگونگی مواجهه ی جریان اصولگرایی با او.

 

رای جریان اصولگرا رای ثابتی است و برای تغییر در این عدد ثابت احتیاج به فردی شبیه به احمدی نژاد و زمینه ای شبیه به انتخابات84 است.

 

1ـ زمینه چینی برای ظهور احمدی نژادی دیگر

اگر به رسانه های جریان اصولگرا در ماه های پیش از انتخابات84 نگاهی بیندازیم به این موارد بر می خوریم : ایجاد دوگانه ی "اشرافی گری – ساده زیست" ، پر رنگ کردن پرونده های مفاسد اقتصادی و نسبت دادن آن به مقامات دولتی ، پر رنگ کردن محرومیت های اقشار ضعیف جامعه و ادعای کم کاری دولت در رفع محرومیت ها ، پر رنگ نشان دادن آن چه "بی بند و باری" اش می خوانند و مقصر جلوه دادن دولت و ...

حال به امروز برگردیم و نگاهی به رسانه های این جریان بیندازیم ، دقیقا همان رویه در حال تکرار شدن است : روحانی و اعضای دولتش را اشرافی می دانند ، کشف پرونده فساد بانکی را به "نفوذ" و "سیاسیون" مرتبط می دانند ، به کمک "رسانه ملی" شان محرومیت هایی که وجود دارد را به شکل پر رنگی به تصویر می کشند و به جای اینکه از مسئولان این چهار دهه بپرسند برای رفع این گرفتاری ها چه کردید به دولتی که سه سال است بخشی از قدرت را در دست دارد می تازند ، وقایعی عادی در عرصه ی فرهنگ را "بی بند و باری" جلوه می دهند و فقط وزارت ارشاد را مقصر این وضعیت معرفی می کنند و...

 

2ـ  فرد شبیه به احمدی نژاد کیست؟

کاندیداهایی که در رسانه ها برای جریان اصولگرا در انتخابات96 می شناسند این افراد هستند : احمدی نژاد ، جلیلی ، قالیباف ، رضایی.

معتقدم که هیچکدام از این چهار نفر کاندیدای این جریان سیاسی برای انتخابات پیش رو نیستند.

احمدی نژاد کاندیدا نخواهد شد به سه دلیل مشخص : 1- احتمال عدم تایید صلاحیتش توسط شورای نگهبان، که هزینه ی سنگینی برای او خواهد داشت ، 2- زمان زیادی از دولتش نگذشته است و مردم هر چقدر هم از دولت روحانی ناراضی شوند بعید است بخواهند به آن دوران برگردند ، 3- او هوش بسیار بالایی دارد و می داند که مردم در انتخاب کاندیداها در دوره ی دوم ریاست جمهوری چگونه رفتار می کنند.

جلیلی کاندیدا نخواهد شد زیرا خودش بهتر از هر کسی می داند که ویژگی هایش فقط برای همان ده درصدی که در انتخابات 92 به او  رای داده اند جذاب و شیرین است. همان ده درصدی که هر چقدر هم پر سر و صدا باشند به دلیل در اقلیت بودنشان امکان اینکه با رایشان جلیلی را رییس جمهور کنند وجود ندارد.

قالیباف کاندیدا نخواهد شد به دلیل آنکه 1- تکراری شده است و کاندیداهای تکراری برای مردم جذابیتی ندارند و 2- اگر به اقداماتش در شهرداری تهران دقت بیشتری کنیم خواهیم دید که از جنس اقدامات پیش از انتخابات 92 نیست و رنگ و بوی انتخاباتی ندارد.

رضایی کاندیدا نخواهد شد زیرا 1- به همان دلیلی که برای قالیباف ذکر شد و از آن مهم تر 2- به دلیل اینکه اگر قرار بود در سیاست بماند دوباره لباس نظامی بر تن نمی کرد.

با این اوصاف فردی که شبیه احمدی نژاد باشد اما حساسیت هایی که بر روی اوست را نداشته باشد کیست؟

وقتی به فعالیت های سه سال اخیر کمیته امداد نگاهی می اندازیم ، می بینیم که بیش از هر تغییری ، تغییر در نوع مواجهه ی این نهاد با رسانه ها و تبلیغات رخ داده است. تغییری که باعث شده در سطح جامعه ، کمیته امداد به چشم بیاید و از حد سکه و صندوق صدقاتِ پیش از سفر و ماه صفر فراتر برود.

پرویز فتاح می تواند کاندیدای جریان اصولگرا در انتخابات پیش رو باشد ؛ فردی که 1- کاندیدای تکراری نیست ، 2- با جریان مشایی و یارانش که خط قرمز اصولگرایان شده مرزبندی مشخصی دارد ، 3- به ساده زیستی و دوری از اشرافی گری مشهور است ، 4- محبوبیت جلیلی را در بین آن ده درصد پر سر و صدا می تواند داشته باشد با این تفاوت که با ویژگی های دیگرش ، دیگرانی را هم می تواند جذب کند ، 5- می تواند رای اقشار ضعیف جامعه را داشته باشد ، 6- بواسطه ی سوابقش در نهادهای نظامی حمایت این نهادها را با خود خواهد داشت، 7- امکان عدم تایید صلاحیتش بسیار پایین است ، 8- بواسطه ی زادگاهش می تواند بخشی از رای آنانکه همچنان در قرن21 درگیر مناسبات قومیتی هستند را هم داشته باشد.

ممکن است گفته شود که فتاح اعلام کرده قصد کاندیداتوری ندارد. در پاسخ به این موضوع باید گفت که روند کاندیدا شدن در انتخابات ایران دقیقا به همین شکل است که از "ناز و غمزه" شروع می شود و به "احساس تکلیف و عشق به خدمت" ختم می گردد.

 

3- چگونگی مواجهه جریان اصولگرا با نامزد شدن فتاح.

 اگر رضایی و قالیباف را کنار بگذاریم بین احمدی نژاد ، جلیلی و فتاح فردی که این توان را دارد که با نامزد شدنش درصد بالاتری از همراهان این جریان سیاسی را گرد خود جمع کند فتاح است. نامزدی جلیلی برای انتخابات 96 یعنی پیروزی روحانی با رای بسیار بالایی که مخلوطی از رای اصلاحات و اصولگرایان و اعتدالی هاست. کاندیداتوری احمدی نژاد کار را برای روحانی کمی سخت می کند اما جریان اصولگرایان سنتی را بیش از گذشته به سمت او می کشاند. اما کاندیداتوری فتاح می تواند اصولگرایان سنتی را هم به خود جلب کند و از چند صدایی در این جریان سیاسی جلوگیری نماید.

 

با همه ی این حرف ها بر آنم که هر کسی از اصولگرایان کاندیدا شود حسن روحانی برگ های برنده ی زیادی دارد و می تواند به سادگی و با رای خوبی پیروز انتخابات 96 باشد. در این باره و دلایلش گفتنی هایی است که بماند برای بعد ... هنوز ده ماه مانده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۲
محمد ..