آری ! سیاست ما عین دیانت ماست.
مرحوم مدرس در برابر نظر آنان که اعتقاد به جدایی دین از سیاست داشتند معتقد بود "سیاست ما عین دیانت ماست" ، پس از انقلاب هم چنین نگاهی بسیار تبلیغ شد تا نظریه ای باشد در برابر نگاه های سکولار. این که کدام یک از این دو نگاه به سود دین و سیاست است موضوع این نوشته نیست و غرض ، نگاهی به آن جمله ی معروف از زاویه ای دیگر است.
وقتی نگاهی به عرصه ی سیاست در جامعه ی ایرانی می اندازیم شباهت
بسیاری بین سیاست ورزی سیاستمداران و دینداری دین مداران می بینیم. در دین داری
مان به ظواهر بیش از اصل و اساس دین اهمیت می دهیم و در سیاست ورزی مان هم
آنچه اهمیت دارد ظاهر سازی و لفاظی است. هر که بیشتر در ظاهر در تایید اصحاب قدرت
لفاظی کند پله های ترقی را ده تا ده تا بالا خواهد رفت و آنان که که به واقع
دلبسته ی نظام و انقلاب هستند اما در برابر نارسایی ها و ضعف ها "زبان
سرخ" دارند با هزاران محدودیت روبرو می شوند. در دین داری مان احکام شرعی را
بیش از اخلاقیات مراعات می کنیم ، مثلا هم زمان که دلواپس دیر شدن وقت نمازمان
هستیم به راحتی پشت سر دیگران سخن می گوییم ، در سیاست ورزی مان هم دچار همین بلا
شده ایم و فقط کافی است فردی مانند خودمان فکر نکند آنگاه خود را مجاز به عبور از
هر مرز اخلاقی می دانیم و حتی از اینکه در تربیون های مقدسی مثل نماز جمعه و ...
به افرادی که سال هاست حق دفاع از خود را ندارند تهمت زده شود و توهین گردد ابایی
نداریم. در دین داری مان اسیر خواب و خرافه گشته ایم و منابر مان به جای آنکه جای
وعظ و تذکار باشد با بیان خواب و خاطره گرم می شود ، در سیاست ورزی مان هم در دوره
هایی کار به جایی رسید که باید به مسئولان یادآوری می شد که "با رمالی نمی
شود کشور را اداره کرد". در دین داری مان هر کس برای خود دکانی باز کرده است
و با کمترین سواد دینی برای دین مردم نسخه می پیچد ، در سیاست ورزی مان هم به جای
آنکه در هر حوزه ای کار دست کاردان باشد همه درباره ی همه چیز خود را متخصص می
دانند و حتی دو دو تا چهارتاهای اولیه ی علم اقتصاد هم در روزگاری توسط مقامات
ارشد اجرایی که ادعای "کارشناس ارشد" بودن در همه ی حوزه ها را داشتند
به بازی گرفته می شد. در دین داری مان تریبون های اصلی و رسمی در دست یک تفکر خاص
است و دیگران اجازه ی استفاده از فضای رسمی را ندارند ، در سیاست ورزی مان هم
اوضاع این چنین است و تریبون ها یک طرفه است و در اختیار اقلیتی پر سر و صدا. در
دین داری مان مجال گفتگو داده نمی شود و آنان که به نظرات نویی در این عرصه می
رسند یا باید سکوت کنند یا رانده می شوند ، در سیاست ورزی مان هم فقط کافی است نظر
فردی اندکی با سیاست های جریان رسمی متفاوت باشد وبخواهد آن نظر را صریح بگوید
آنگاه دچار محدودیت های متنوعی از حبس و حصر گرفته تا بایکوت رسانه ای می شود.
خلاصه اش اینکه ما در همان چیزهایی که در دین داری مان لنگ می زنیم در سیاست ورزی مان هم می لنگیم و از این زاویه می شود گفت سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما.