آیا ما "تافته جدا بافته" هستیم؟
بسیاری از افرادی که از محال بودن مذاکره ی ایران و امریکا سخن می گویند معتقدند که ذات و ماهیت دو نظام مستقر در این دو کشور با هم جمع شدنی نیست و معنای مذاکره ی ایران و امریکا تسلیم شدن در برابر خواسته های طرف امریکایی است و آن خواسته ها هم دست کشیدن جمهوری اسلامی از آرمان هایش است.
اما آیا به واقع در دنیای دیپلماسی ماجرا این گونه است؟ به این خبرها توجه کنید : "جدی شدن مذاکرات امریکا و روسیه و کاهش اختلافات دو کشور به دو مورد درباره بحران سوریه" ، "پیشنهاد روسیه به مسئولان فلسطین برای مذاکره با اسرائیل در این کشور" ، "مشاور فرمانده سپاه از مذاکرات حماس با اسرائیل خبر داد" ، مذاکرات مستقیم ایران و امریکا برای رسیدن به برجام" ، "مذاکره ی امریکا و چین و رسیدن به توافقی برای کاهش گازهای گلخانه ای" و ...
آیا معنای مذاکرات امریکا با چین و روسیه یا مسئولان فلسطین با اسرائیل یا مذاکرات دوجانبه ایران و امریکا و رسیدن به برجام تسلیم شدن این کشورها در برابر امریکا بوده است؟ مثلا در قضیه ی برجام وقتی خواسته های طرف امریکایی را در ابتدای مذاکرات با برجام مقایسه می کنیم می بینیم که اتفاقا آن ها بوده اند که از بسیاری از خواسته هایشان عقب نشسته اند.
در نتیجه معنای مذاکره تسلیم و سازش نیست و بین این دو مفهوم تفاوت های آشکار و قابل ملاحظه ای وجود دارد. بین دو راهی سازش و ماجراجویی راه سومی هم هست ، همان راهی که نظام در موضوع هسته ای برگزید ، انتخابی که می توانست زودتر از این هم رخ دهد. در سایر موضوعات اختلافی هم چاره ای جز مذاکره با طرف های دیگر وجود ندارد و منطقی نیست که مانند پرونده ی هسته ای سالها هزینه بدهیم و بعد به سمت مذاکره با طرف اصلی که با آن اختلاف داریم برویم. مذاکرات هسته ای به خوبی نشان داده است که دیپلمات های ایرانی توانایی بسیار بالایی دارند و عدم استفاده از این ظرفیت فوق العاده ی کشور نمی تواند به مصلحت نظام باشد.