نظرگاه

به نام آنکه اگر کوه ایستاده ز اوست / به نام حضرت حیدر به نام حضرت دوست

نظرگاه

به نام آنکه اگر کوه ایستاده ز اوست / به نام حضرت حیدر به نام حضرت دوست

بسم الله.

زمانه بر سر جنگ است
یا علی مددی
مدد ز غیر تو ننگ است
یا علی مددی


در این وبلاگ از سیاست خواهم نوشت و نقد خواهم کرد مسئولین و فعالان سیاسی را بر اساس آرمان های انقلاب. آرمان هایی که در فریاد ها و اعتراض های پدران و مادران ما در انقلاب57 هویداست. استقلال آزادی جمهوری اسلامی.
دوست تر می دارم که نظرات شما دوستان را هم ببینم در نقد نقدهایم و فضایی پر از گفت و گو در اینجا بوجود بیاوریم.


mohammad.nazargah@yahoo.com

http://nazargah1367.blogfa.com/ (نظرگاه در بلاگفا)

https://www.facebook.com/mohammad.tavakoli.10420

https://twitter.com/tavakoli1367

آنان که این روزها علم سعودی ستیزی بر دوش گرفته اند

آنان که این روزها رگ ایرانی گریشان متورم شده است و به یاد عصر جاهلیت جنگ عربی - عجمی راه انداخته اند.

آنان که این روزها از کشته های منا چماقی ساخته اند تا بر سر دولت بکوبند.

آنان که این روزها در رسانه ای که ملی اش می خوانند منا و یمن و داعش و القاعده و کسری بودجه ی عربستان و فیلم سه سال پیش عبور شاهزاده ی سعودی از منا و "استکبار جهانی" و هزار جور موضوع با ربط و بی ربط به هم را یک کاسه می کنند تا اهداف سیاسی شان را پیش ببرند.

آنان که این روزها کلاس های درسشان را تعطیل کرده اند و شعار مرگ بر آل سعود سر می دهند.

آنان که این روزها از تریبون های پرسروصدایشان بی پروا بر حاکمان سعودی می تازند.

آنان که این روزها با کفایتند ! و بی کفایتی آل سعود را در بوق و کرنا کرده اند.

آنان که این روزها خواهان تعطیلی حج شده اند.

آنان که این روزها پیشنهاد مدیریت اشتراکی در درون مرزهای یک کشور را می دهند.

آنان که این روزها عقلشان را تعطیل کرده اند و سوار بر موج احساسند.

اندکی صبر ! عقل مبارکتان را به کار بیندازید و این نکته ی ساده را درک کنید که اولویت ما باید پیش و بیش از هر موضوعی یافتن مفقودان و درمان مجروحان و بازگرداندن اجساد قربانیان و التیام بخشیدن به زخم همراهان و خانواده های آنان باشد که همه ی این موارد در حال حاضر جز با تعامل و همکاری با عربستان امکان انجامش نیست و چنین رفتارهایی باعث اخلال در این همکاری می شود.   

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۷:۲۸
محمد ..

                                   

حسن روحانی در جمع فرماندهان سپاه گفت : "نمی توان بین انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی فاصله ای قائل شد."

این صحبت رییس جمهور از غلط ترین حرف هایی بود که ایشان در طول این دو سال گفته است. حرفی که علاوه بر اشتباه بودن بسیار هم خطرناک است. مگر اینکه طبق معمول "آشنا" ی رییس جمهور بیاید و آن را به جور درست تفسیر کند.

چرا غلط است؟

طبق این جمله ی جناب روحانی انقلاب اسلامی مساوی است با نظام جمهوری اسلامی. یعنی ظرف مساوی است با مظروف. پس هر آنچه اشکال که در این نظام دیده ایم و می بینیم و خواهیم دید به انقلاب اسلامی برمی گردد و آرمان هایش. در حالیکه آرمان های انقلاب (استقلال - آزادی - جمهوریت - اسلامیت) فطری هستند. انقلاب اسلامی محکی است برای نمره دادن به نظام جمهوری اسلامی و نمی توان انقلاب اسلامی را مساوی با نظام جمهوری اسلامی دانست. نظامی که مثل هر نظام دیگری دارای اشکالاتی است و مسئولان ارشدش از جمله همین آقای رییس جمهور به آن واقف و معترفند و در تلاش برای رفع آن ها. 

اشکال هایی که با مقایسه عملکرد نظام با انقلاب اسلامی و آرمان هایش می شود یافتشان.

اما چرا خطرناک است؟

خطر بزرگ این جور اظهار نظرها از دو جنبه قابل بررسی است. اولین خطرش این است که با چنین مبنایی هر آنچه خطا و جفا و اشکال که در این نظام رخ دهد به پای انقلاب 57 مردم ایران نوشته خواهد شد و آن آرمان های بلند را خدشه دار خواهد کرد. خطر دومش این است که آنان که منتقد ومعترض جریان رسمی هستند بیش از گذشته دچار محدودیت خواهند شد چون جناب روحانی گفته است نظام همان انقلاب است و طبیعتا با چنین نگاهی آنان که منتقد نظام باشند ضد انقلاب محسوب می شوند.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۷
محمد ..

قریب به چهل سال بود که جریان رسمی کشور با رسانه ها و تریبون های پر سر و صدایش به ما مردم با صدای بلند اعلام می کرد که فریب "شیطان بزرگ" را نخورید که دعوای دموکرات و جمهوری خواه "بازی" است که این اختلاف زیادشان در مسائل مختلف "جنگ زرگری" است. گول نخورید که "سگ زرد برادر شغال" است

حالا بعد از گذشت سالهای زیاد از راس نظام سخنی شنیده می شود که می توان آن را نقطه ی عطف تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی دانست. جمله ای که در بین جمله های همیشگی و مورد پسند جریان رسمی حتما گم خواهد شد و روی آن مانور داده نمی شود.

آن جمله این بود : "دعوایی که در آمریکا هست، دعوای واقعی است؛ بنده عقیده ندارم که دعوای صوری و ظاهری است، واقعاً اختلاف دارند".

این فهم تازه از روابط اصحاب قدرت در امریکا می تواند آغازی باشد بر استفاده از یک فرصت عظیم که سالها با تحلیل های عوامانه ی "سگ زرد برادر شغال" از آن غفلت شده است : فرصت بزرگ شکاف پر نشدنی دو نگاه در امریکا.

البته سال ها قبل تر از اینکه حضرت ایشان به این نتیجه برسند و آن را به شکل علنی اعلام کنند وزیر خارجه ی فعلی که آن زمان نماینده ی ایران در سازمان ملل بود سیاست اصلی اش استفاده کردن از همین اختلاف بین دو حزب و عمیق تر کردن این اختلافات در خصوص نوع مواجهه با جمهوری اسلامی بود که به دلیل عدم پشتیبانی قدرت رسمی از این روش طبیعتا به نتایج ملموسی هم نمی رسید. اما امروز محمد جواد ظریف با همان نگاه وزیر خارجه است و رهبری نظام فهم درستی از روابط و اختلافات دو حزب شریک در قدرت در امریکا ارائه می دهد و سیاست رسمی و اعلام شده ی دولت هم "مدیریت تنش بین ایران و امریکا" است. از این سه فاکتور می شود نتیجه گرفت افق روشنی برای دوران تازه ی پسا برجام در حوزه ی روابط پیچیده ی ایران - امریکا پیش روست.  

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۱۵
محمد ..

               

اگر بخواهیم فقط یک ویژگی علی جنتی را در مقام وزیر ارشاد بیان کنیم آن ویژگی میز دوستی افراطی اوست. به این معنا که با هر فشار کوچک و بزرگی از ناحیه ی هر فرد و گروه کوچک و بزرگی عقب نشینی می کند و به ساز جماعت معترض می رقصد. مصداق این میز دوستی را می توان در سخنان سخنگوی وزارت ارشاد که مواضع رسمی جنتی و وزارتخانه ی تحت امرش را در مصاحبه های چند روز یکبارش بیان می کند دید. همین شکل مدیریت "شتر گاو پلنگی" است که باعث می شود نه حامیان روحانی از وزارت ارشاد راضی باشند نه مخالفان.

تازه ترین نمونه از این جور اقدامات میزدوستانه توقیف فیلم "رستاخیز" است. فیلمی درباره ی واقعه کربلا که سالها برای ساخته شدن این فیلم سه ساعته زحمت کشیده شده است. ابتدا به احترام نظرات مراجع چهل دقیقه از این فیلم سانسور می شود و سازندگان "رستاخیز" هم با کمال احترام به نظرات علمای دینی این موضوع را با آغوش باز می پذیرند و نسخه ی جدید فیلم مجوز اکران می گیرد. اما تنها چند ساعت بعد از صدور این مجوز جماعتی که فیلم را ندیده اند در فضای مجازی شروع به جنجال و اعتراض می کنند و  وا اسلاما ! سر می دهند و گروه خودسری هم مقابل وزارت ارشاد می روند و تجمع اعتراضی برگزار می کنند و به همین راحتی آقای وزیر قصه ی ما از ترس از دست دادن میزش مجوزی که وزارتخانه ی خودش داده است را به هیچ می انگارد و فیلم توقیف می شود. به همین سادگی !

دقیقا همان اتفاقی که برای "عصبانی نیستم" و خانه ی پدری" افتاد.

خداوند به فرهنگ و هنر این مملکت رحم کرده است که معاونان جناب وزیر تقریبا مستقل هستند و در بیشتر موارد نظرات خودشان را اعمال می کنند وگرنه حتما شاهد این تغییر نسبی فضا هم نبودیم و در بر همان پاشنه ی سیاست های دولت سابق می چرخید. 

۲۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۲
محمد ..

                  

1- باید درک کرد تفاوت توافق خوب را با خوب ترین توافق.

2- یابد درک کرد ابعاد فاجعه ای که در آن بودیم را برای فهم بزرگی این توافق.

3- باید درک کرد تفاوت بین توافق سیاسی را با معجزه ی اقتصادی.

4- باید درک کرد معنای "برد-برد" را تا سردرگم نشد بین حرف های روحانی و اوباما بعد از توافق.

5- باید درک کرد تفاوت بین آنچه 22ماه پیش طرف های مقابل از ایران طلب می کردند را با آنچه اکنون در متن توافق نوشته شده.

6- باید درک کرد که راجع به نسبت مسائل فنی هسته ای و و مواردی که بعنوان محدودیت برای ایران در نظر گرفته شده با نیاز کشور بهتر است متخصصان این صنعت سخن بگویند نه سیاست مداران و سیاست بازان.

7- باید درک کرد معنای "قطعنامه ی شورای امنیت" را و معنای حذف آن قطعنامه با مذاکره را.

9- باید درک کرد معنای "به رسمیت نشناخته شدن برنامه ی هسته ای یک کشور" توسط جامعه ی جهانی را.

10- باید درک کرد و به روی زمین آمد و با واقعیات و نه توقعات به این توافق نگاه کرد آن گاه نام این توافق نه یک توافق خوب که یک توافق خیلی خوب است.

۱۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۹
محمد ..

تفسیر آیه ی «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»‌ از شهید بهشتی :


 از قدیم تا به حال، تا آنجایی که ما تاریخ افکار و عقاید بشری و تاریخ ادیان در دسترس‌مان هست، اعتقاد به خدای سرچشمه هستی، در دایره بسیار وسیعی به چشم می‌خورد. حتی وقتی پیامبر(ص) در عربستان به رسالت مبعوث شد بسیاری از اعرابی که مسیحی و یهودی بودند و بت‌پرست نبودند به «الله»، یعنی خدای آفریدگار جهان معتقد بودند اما این اعتقاد به خدا در زندگی آن‌ها نقشی نداشت و اعتقاد به خدا در آینه اعمال و رفتارشان دیده نمی‌شد. فقط هنگام نیایش و عبادت بود که انسان می‌توانست بفهمد به خدایی معتقد هستند یا نه. از معبد که بیرون می‌آمدند، زندگی آن‌ها با زندگی کسانی که به خدا معتقد نبودند هیچ تفاوتی نداشت. چرا؟ برای اینکه خدایی که آن‌ها به آن معتقد بودند به عنوان خدای سرچشمه هستی بود، نه به عنوان خدای «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» که روزی به اعمال و رفتارشان رسیدگی می‌کند.

خدای آن‌ها این صفت را نداشت. اگر این صفت را شما از خدا بگیرید، فیلسوف‌مآبانه یا عارف‌مآبانه و یا مانند یک برهمایی یا یک بودایی به یک سرچشمه والای هستی معتقد هستید اما سرچشمه‌ای که کاری به کار ما ندارد. هستی را آفریده ما را هم آفریده و بعد گفته هر طور دلتان می‌خواهد زندگی کنید. این نقشی در زندگی ندارد. به هر حال آنچه به عنوان شناخت یک واقعیت باید عرض کنم این است که خدای بدون «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»، خدایی است که اعتقاد و بی‌اعتقادی به آن در زندگی و رفتار انسان چندان تفاوتی ندارد. تنها هنگام نیایش یعنی هنگامی که پای ما به کلوخی گیر می‌کند اثر دارد ولی به صورت معمولی اعتقاد به آن در زندگی انسان فرقی ایجاد نمی‌کند.
اگر انسان به دنبال اعتقاد به مبدأ، اعتقاد به «معاد» داشت، ایمان به این که تک تک اعمال و رفتار او و تک تک سخنان او حساب و کتاب دارد و ایمان به این حساب و در پیش بودن زمان حساب در زندگی‌اش به چشم خورد، آن موقع است که زندگی‌اش رنگ خداپرستانه دارد. بنابراین، «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» اینجا به عنوان یک مبنای اساسی اسلام آمده، آن هم به عنوان صفت خدا. دقت کنید که در اسلام «معاد» جزئی از مبدأ و خداشناسی است؛ خدای دارنده یا فرمانروای روز پاداش. حال از شما می‌پرسم آیا در زندگی امروز ما مسلمانان، غیبت این «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» به دنبال «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» به چشم نمی‌خورد؟
بسیاری از افراد موقعی که به مسجد می‌آیند، موقع دعا و موقع نیایش، براستی می‌گویند «خدا!»، دروغ هم نمی‌گویند. اما این افراد چه خدایی در مغزشان رفته است؟ خدایی که «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» نیست، وَالّا اگر توجه داشتند و اگر دائماً به یاد این بودند که این خدایی که می‌گویند «ای خدا»، مالک یوم الدین است، دیگر این همه زندگی‌شان‌ پر از دروغ، خیانت، جفا، غیبت و تهمت نبود.
کسی که مؤمن است به این آیه قرآن کریم که می‌فرماید: (مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ) ؛ «کلمه‌ای از دهان آدمی برون نمی‌آید مگر اینکه در جای خودش ثبت و ضبط می‌شود»، آیا تا روزی که به حسابش رسیدگی شود دیگر به مردم تهمت می‌زند؟ این قدر دوبه هم زنی می‌کند؟ این قدر در زندگی‌اش دروغ می‌گوید؟ آیا غیر از این است که این خدا حضور ندارد و اگر گاهی هم به یادش هست، عموماً غایب است و توجه به او در زندگی‌اش نادر است؟
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۶
محمد ..

تنها چند قدم مانده به توافق هسته ای صداهایی به گوش می رسد که رسیدن به توافق را ناممکن می کند. این بار بر خلاف بیشتر دفعات قبل صدا آشناست و از دور نمی آید. این بار همه چیز برعکس شده است. کسی غیر از صداوسیمای خودمان به فشارهای اسرائیل و اعراب توجهی ندارد. از بهانه جویی های فابیوس خبری نیست و امریکا هم بهانه به دستمان نمی دهد و حتی درباره ی مهمترین موضوع اختلافی (P M D) چراغ سبز نشان می دهد.

 اما این بار صدای ساز مخالف از راس نظام شنیده می شود. صدایی که تا پیش از این از حنجره ی دلواپسان بیرون می آمد این بار از سمت رهبری نظام شینده می شود. البته طبیعی است وقتی کثیری از مشاوران حضرت ایشان از این جماعت برگزیده شده اند شخصیت حقیقی معتدلشان یارای مقابله با اطلاعات ناقص و مغلوط مشاوران که به شکل رگباری به سمت مردم و رهبرشان شلیک می شود را نداشته باشد. این صدای ناهمگون بار اول در دانشگاه افسری امام حسین (ع) به گوش رسید آن جا که آن جمله ی "اجازه نمی دهم" معروف را گفتند و مسئولان سیاست خارجی دولت دست از پا دراز تر با جواب منفی پایتخت به سمت میز مذاکرات رفتند و پاسخ این سوال ساده داده نشد که چگونه است که در زمان دولت اصلاحات و زمان دولت سابق که فرسنگ ها با حل و فصل این بحران فاصله داشتیم از "اجازه نمی دهم" خبری نبود و هم اجازه ی دسترسی به اماکن نظامی داده شد و هم مصاحبه. اما این بار که چند قدم مانده "اجازه نمی دهم" ؟ !!!!!

این صدای هم آوا با دلواپسان برای بار دوم دیشب به گوش رسید.درست چند ساعت پس از تصویب طرح "رقیق شده" ی مجلس.

شاید علی لاریجانی هیچ وقت فکرش را هم نمی کرد که تنها چند ساعت بعد از اینکه با عقلانیت خود یک تنه جلوی اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان ایستاد و طرح آنان را که عملا مذاکرات را به بن بست می کشاند با اضافه کردن چند جمله مثل "... و مصوبات شورای عالی امنیت ملی باید اجرا شود" یا تغییر "لغو تحریم ها در روز توافق" به "لغو تحریم ها در روز اجرای توافق" طرح نمایندگان را عقلانی تر کرد رهبری نظام تمام رشته های او و دولت و کسر قابل توجهی از ملت که تشنه ی حل و فصل این بحران اند را پنبه کند و در جملاتی تند تر از طرح اولیه نمایندگان بگویند: "... ما محدودیّت ده سال و دوازده سال و مانند اینها را قبول نداریم ... بنده تصریح میکنم، تحریمهای اقتصادی و مالی و بانکی، چه آنچه به شورای امنیّت ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به کنگره‌ی آمریکا ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به دولت آمریکا ارتباط پیدا میکند، همه باید فوراً در هنگام امضای موافقت‌نامه لغو بشود ..." 

با تعیین چنین خط قرمزهایی پدر جد ظریف هم توانایی رسیدن به یک توافق را نخواهد داشت. دلیلش هم ساده است : هم برای دیپلمات های ما و هم برای دیپلمات های 1+5 این موضوع یکی از بدیهیات فرض شده بود که بین امضای توافق و اجرای آن یک فاصله ای خواهد بود تا سازوکارهای اجرایی آن فراهم شود و احتمالا دو طرف این مذاکرات از این موضوع بی خبربودند که قرار است در ایران کسانی خطوط قرمز را مشخص کنند که " تعبیرات دیپلماسی راخیلی بلد نیستند و انقلابی اند نه دیپلمات".

شاید پیشنهادی که در پایان این چند خط می آید افراط گرایانه و ناشی از عصبانیت باشد اما برآنم که دولت روحانی و یا حداقل تیم سیاست خارجی اش چاره ای جز استعفا در برابر این جور مانع تراشی ها ندارند. شاید این استعفا باعث شود که آنان که " نظرشان به رهبری نزدیک تر است" سر کار بیایند تا ببینیم با خطوط قرمزشان چه گلی به سر این مملکت می زنند دوباره !

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۳
محمد ..

در این چند روز از زوایای مختلفی به تشییع حماسی و با شکوه شهدای مظلوم غواص پرداخته شده است. هم به متن این ماجرا و هم به حاشیه هایش که بر متن آن غلبه کرده بود. حاشیه هایی از جنس سوءاستفاده از جایگاه آن عزیزان و پتانسیل حضور همه ی مردم . برای بررسی چرایی بروز این حواشی باید کمی به عقب تر برگردیم و موضوع را کلان تر بنگریم. 

همین چند سال پیش بود که جماعتی که به انتخابات88 معترض بودند از هر اجتماعی که در مناسبتهای ملی و مذهبی اتفاق می افتاد به نوعی سوءاستفاده می کردند و مطالبات خودشان را در تجمعات فریاد می زدند. در ظاهر جنس افرادی که در آن تجمعات حضور داشتند با آنان که در تشییع شهدا به دولت معترض بودند متفاوت است اما در سه نکته مشترکند.


1- افراط : نسبت افراطی گری دادن به کسی نه توهین است نه تخریب. افراط یک روش است برای رسیدن به اهداف. هر دو گروه با همه ی تفاوت هایی که با هم دارند برای رسیدن به اهدافشان راه افراط را برگزیده بودند.

2- عدم پشتوانه مردمی : هر دو گروه از عدم پشتیبانی اکثریت رنج می برند. طبیعت افراط همین است که اصولا مورد پسند اکثریت واقع نمی شود. از همین روست که هر دو گروه برای نشان دادن خود از این جور تجمعات سوءاستفاده می کنند و خودشان را نماینده ی همه ی مردم ایران معرفی می کنند و مشخص نیست چه کسی چنین نمایندگی را به آنان داده است.

3- زندگی در فضای بسته : نکته ی سوم مشترک در بین این دو گروه که آن را ریشه ی این معضل همیشگی می دانم فضای بسته ای است که دولت ها برای جریان معترض به خود می سازند. درباره ی این که در هر دولتی قبض و بسط فضای سیاسی متفاوت بوده است شکی نیست و نمی شود یک حکم کلی داد که در همه ی دولت ها فضا کاملا بسته بوده است اما می توان این طور گفت که ساختار حاکمیت در ایران و طبع مسئولان از هر جناحی که باشند با باز گذاشتن دست مخالفان سازگار نیست در نتیجه اصولا در هر دولتی جریان معترض به آن دولت و از آن شدید تر جریان معترض به حاکمیت در تنگناست.

همین فضای بسته ی نهادینه شده باعث می شود که تجمعات معترضان با محدودیت مواجه شود , غیر شرعی و غیر قانونی خوانده شود , محاربه نامیده شود و امثال این عبارات. همین اجازه ندادن ها و ترس های بیجاست که باعث می شود که تنها راه پیش روی معترضان سوءاستفاده از تجمعاتی باشد که به دلایل دیگری برگزار می شود. 

اگر ریشه ی این معضل همیشگی را درست درک کنیم بیش و پیش از سوءاستفاده گران از تجمعات باید مسئولان را سرزنش کرد که حاصل رفتار و گفتارشان در این قریب به 40 سال فضایی بسته برای جریان معترض چه از نوع دلواپسش چه از نوع سبزش چه از هر نوع دیگری شده است.

در حالی که می شود به قانون اساسی بازگشت دست مخالفان را باز گذاشت و باور کرد ریشه های این نظام مستحکم تر از آن است که با هر نسیمی فرو بریزد. می شود به تجمعاتشان روی خوش نشان داد تجمعاتی که در آن نه قرار است اخلالی به مبانی اسلام وارد آید نه از حمل سلاح خبری است. اگر چنین کنیم حداقلش این است که این پتانسیل اعتراضی به مرور تخلیه می شود و بحران ایجاد نمی کند. حداقلش این است که پلیس ما در برخورد با یک تجمع , کودکانه و بی تجربه رفتار نمی کند.


در پایان این مطلب خالی از لطف نیست که اشاره ای شود به تشابه واکنش رهبری نظام نسبت به این اتفاق با واکنشی که سران جریان معترض به انتخابات 88 نسبت به سوءاستفاده گران از تجمعات داشتند. در هر دو خبری از نهی از این رفتارها نیست و اگر عینک بدبینی به چشم بزنیم حتی با اشارت هایی این گونه رفتارهای نابجا تایید هم شده است.


...................................................................................................................................................................................


با ربط به مطلب : 1- افسوس این بار تلخ تر است و عمیق تر.  وقتی جماعتی از این پتانسیل همه ی مردم برای درمان امراض سیاسی شان استفاده می کنند.

2- آش این بار آنقدر شور شده بود که وزیر بی حاشیه و دور از بازی های سیاسی مثل دکترهاشمی هم به حرف آمده.

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۶
محمد ..