آقای بهشتی.
تفسیر آیه ی «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» از شهید بهشتی :
از قدیم تا به حال، تا آنجایی که ما تاریخ افکار و عقاید بشری و تاریخ ادیان در دسترسمان هست، اعتقاد به خدای سرچشمه هستی، در دایره بسیار وسیعی به چشم میخورد. حتی وقتی پیامبر(ص) در عربستان به رسالت مبعوث شد بسیاری از اعرابی که مسیحی و یهودی بودند و بتپرست نبودند به «الله»، یعنی خدای آفریدگار جهان معتقد بودند اما این اعتقاد به خدا در زندگی آنها نقشی نداشت و اعتقاد به خدا در آینه اعمال و رفتارشان دیده نمیشد. فقط هنگام نیایش و عبادت بود که انسان میتوانست بفهمد به خدایی معتقد هستند یا نه. از معبد که بیرون میآمدند، زندگی آنها با زندگی کسانی که به خدا معتقد نبودند هیچ تفاوتی نداشت. چرا؟ برای اینکه خدایی که آنها به آن معتقد بودند به عنوان خدای سرچشمه هستی بود، نه به عنوان خدای «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» که روزی به اعمال و رفتارشان رسیدگی میکند.
خدای آنها این صفت را نداشت. اگر این صفت را شما از خدا بگیرید، فیلسوفمآبانه یا عارفمآبانه و یا مانند یک برهمایی یا یک بودایی به یک سرچشمه والای هستی معتقد هستید اما سرچشمهای که کاری به کار ما ندارد. هستی را آفریده ما را هم آفریده و بعد گفته هر طور دلتان میخواهد زندگی کنید. این نقشی در زندگی ندارد. به هر حال آنچه به عنوان شناخت یک واقعیت باید عرض کنم این است که خدای بدون «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»، خدایی است که اعتقاد و بیاعتقادی به آن در زندگی و رفتار انسان چندان تفاوتی ندارد. تنها هنگام نیایش یعنی هنگامی که پای ما به کلوخی گیر میکند اثر دارد ولی به صورت معمولی اعتقاد به آن در زندگی انسان فرقی ایجاد نمیکند.اگر انسان به دنبال اعتقاد به مبدأ، اعتقاد به «معاد» داشت، ایمان به این که تک تک اعمال و رفتار او و تک تک سخنان او حساب و کتاب دارد و ایمان به این حساب و در پیش بودن زمان حساب در زندگیاش به چشم خورد، آن موقع است که زندگیاش رنگ خداپرستانه دارد. بنابراین، «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» اینجا به عنوان یک مبنای اساسی اسلام آمده، آن هم به عنوان صفت خدا. دقت کنید که در اسلام «معاد» جزئی از مبدأ و خداشناسی است؛ خدای دارنده یا فرمانروای روز پاداش. حال از شما میپرسم آیا در زندگی امروز ما مسلمانان، غیبت این «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» به دنبال «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» به چشم نمیخورد؟
بسیاری از افراد موقعی که به مسجد میآیند، موقع دعا و موقع نیایش، براستی میگویند «خدا!»، دروغ هم نمیگویند. اما این افراد چه خدایی در مغزشان رفته است؟ خدایی که «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» نیست، وَالّا اگر توجه داشتند و اگر دائماً به یاد این بودند که این خدایی که میگویند «ای خدا»، مالک یوم الدین است، دیگر این همه زندگیشان پر از دروغ، خیانت، جفا، غیبت و تهمت نبود.
کسی که مؤمن است به این آیه قرآن کریم که میفرماید: (مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ) ؛ «کلمهای از دهان آدمی برون نمیآید مگر اینکه در جای خودش ثبت و ضبط میشود»، آیا تا روزی که به حسابش رسیدگی شود دیگر به مردم تهمت میزند؟ این قدر دوبه هم زنی میکند؟ این قدر در زندگیاش دروغ میگوید؟ آیا غیر از این است که این خدا حضور ندارد و اگر گاهی هم به یادش هست، عموماً غایب است و توجه به او در زندگیاش نادر است؟