ریشه ی یک معضل همیشگی.
در این چند روز از زوایای مختلفی به تشییع حماسی و با شکوه شهدای مظلوم غواص پرداخته شده است. هم به متن این ماجرا و هم به حاشیه هایش که بر متن آن غلبه کرده بود. حاشیه هایی از جنس سوءاستفاده از جایگاه آن عزیزان و پتانسیل حضور همه ی مردم . برای بررسی چرایی بروز این حواشی باید کمی به عقب تر برگردیم و موضوع را کلان تر بنگریم.
همین چند سال پیش بود که جماعتی که به انتخابات88 معترض بودند از هر اجتماعی که در مناسبتهای ملی و مذهبی اتفاق می افتاد به نوعی سوءاستفاده می کردند و مطالبات خودشان را در تجمعات فریاد می زدند. در ظاهر جنس افرادی که در آن تجمعات حضور داشتند با آنان که در تشییع شهدا به دولت معترض بودند متفاوت است اما در سه نکته مشترکند.
1- افراط : نسبت افراطی گری دادن به کسی نه توهین است نه تخریب. افراط یک روش است برای رسیدن به اهداف. هر دو گروه با همه ی تفاوت هایی که با هم دارند برای رسیدن به اهدافشان راه افراط را برگزیده بودند.
2- عدم پشتوانه مردمی : هر دو گروه از عدم پشتیبانی اکثریت رنج می برند. طبیعت افراط همین است که اصولا مورد پسند اکثریت واقع نمی شود. از همین روست که هر دو گروه برای نشان دادن خود از این جور تجمعات سوءاستفاده می کنند و خودشان را نماینده ی همه ی مردم ایران معرفی می کنند و مشخص نیست چه کسی چنین نمایندگی را به آنان داده است.
3- زندگی در فضای بسته : نکته ی سوم مشترک در بین این دو گروه که آن را ریشه ی این معضل همیشگی می دانم فضای بسته ای است که دولت ها برای جریان معترض به خود می سازند. درباره ی این که در هر دولتی قبض و بسط فضای سیاسی متفاوت بوده است شکی نیست و نمی شود یک حکم کلی داد که در همه ی دولت ها فضا کاملا بسته بوده است اما می توان این طور گفت که ساختار حاکمیت در ایران و طبع مسئولان از هر جناحی که باشند با باز گذاشتن دست مخالفان سازگار نیست در نتیجه اصولا در هر دولتی جریان معترض به آن دولت و از آن شدید تر جریان معترض به حاکمیت در تنگناست.
همین فضای بسته ی نهادینه شده باعث می شود که تجمعات معترضان با محدودیت مواجه شود , غیر شرعی و غیر قانونی خوانده شود , محاربه نامیده شود و امثال این عبارات. همین اجازه ندادن ها و ترس های بیجاست که باعث می شود که تنها راه پیش روی معترضان سوءاستفاده از تجمعاتی باشد که به دلایل دیگری برگزار می شود.
اگر ریشه ی این معضل همیشگی را درست درک کنیم بیش و پیش از سوءاستفاده گران از تجمعات باید مسئولان را سرزنش کرد که حاصل رفتار و گفتارشان در این قریب به 40 سال فضایی بسته برای جریان معترض چه از نوع دلواپسش چه از نوع سبزش چه از هر نوع دیگری شده است.
در حالی که می شود به قانون اساسی بازگشت دست مخالفان را باز گذاشت و باور کرد ریشه های این نظام مستحکم تر از آن است که با هر نسیمی فرو بریزد. می شود به تجمعاتشان روی خوش نشان داد تجمعاتی که در آن نه قرار است اخلالی به مبانی اسلام وارد آید نه از حمل سلاح خبری است. اگر چنین کنیم حداقلش این است که این پتانسیل اعتراضی به مرور تخلیه می شود و بحران ایجاد نمی کند. حداقلش این است که پلیس ما در برخورد با یک تجمع , کودکانه و بی تجربه رفتار نمی کند.
در پایان این مطلب خالی از لطف نیست که اشاره ای شود به تشابه واکنش رهبری نظام نسبت به این اتفاق با واکنشی که سران جریان معترض به انتخابات 88 نسبت به سوءاستفاده گران از تجمعات داشتند. در هر دو خبری از نهی از این رفتارها نیست و اگر عینک بدبینی به چشم بزنیم حتی با اشارت هایی این گونه رفتارهای نابجا تایید هم شده است.
...................................................................................................................................................................................
با ربط به مطلب : 1- افسوس این بار تلخ تر است و عمیق تر. وقتی جماعتی از این پتانسیل همه ی مردم برای درمان امراض سیاسی شان استفاده می کنند.
2- آش این بار آنقدر شور شده بود که وزیر بی حاشیه و دور از بازی های سیاسی مثل دکترهاشمی هم به حرف آمده.