شبکه های اجتماعی ؛ قوه ی چهارم کشور؟
ماجرای فرزاد حسنی و زرشک اش ، ماجرای فیش های حقوق مدیران بیمه ، انتخابات 94 ، ماجرای سربازی که چتر پسر فال فروش شد و ...
این ماجراها با همه ی تفاوت هایشان و بی ربط بودنشان به هم وجه مشترکی با یکدیگر دارند و آن اثر گذاری فوق العاده ی شبکه های اجتماعی بر آن هاست. شاید اگر از شبکه های اجتماعی خبری نبود نه از عذرخواهی و توضیح حسنی خبری بود ، نه کسی از حقوقهای نجومی حضرات بیمه ای با خبر می شد ، نه جریان اصلاحات بعد از رد صلاحیت های گسترده ی شورای نگهبان شانسی برای موفقیت در انتخابات94 داشت ، نه استوار سعید اسماعیلی مورد تقدیر واقع می شد.
این روزها آنان که در شبکه های اجتماعی فعالیت می کنند دیگر یک قشرِ خاصِ به قول برخی "از ونک به بالا" نیستند. اثرگذاری شبکه های اجتماعی بر وقایع با سرعتی تصاعدی زیاد می شود و این اثرگذاری فوق العاده تاثیرات شگرفی بر مدل رابطه ی "ملت – دولت" (دولت به معنای حاکمیت "state") در جامعه ی ایرانی خواهد گذاشت. تاثیراتی که در این مثال ها به وضوح نشانه های آن روشن است :
حسنی سال هاست با همین ادبیات (به سلیقه ی من ناپسند) و همین مدل رفتاری اجرا می کند ، برخی مدیران محترم در حوزه های مختلف بواسطه ی اقتصاد به شدت نفتی و غیر شفاف کشور در همه ی سال ها به طرق به ظاهر قانونی حقوق هایی نجومی را بین خود تقسیم می کردند ، در انتخابات مجالس هفتم و هشتم و نهم هم شاهد سدِ رد صلاحیت های شورای نگهبان نسبت به جریان اصلاحات بوده ایم ، در هر روز می شود فداکاری های سربازان و دیگر اقشار را در سطح جامعه دید اما چه می شود که در این "دوران تازه" آن مجری و تهیه کننده اش خود را موظف به توضیح می بینند ، آن مدیر ارشد استعفا می دهد ، آن جریان سیاسی بواسطه ی یک "تکرار می کنم" که بوسیله ی شبکه های اجتماعی دست به دست شد به موفقیت می رسد ، پلیس برای آن سرباز تقدیر نامه می فرستد و او را گرامی می دارد و ...؟ آیا این ها جز به مدد شبکه های اجتماعی حاصل شده است؟
روزگار ما روزگار "هر فرد یک رسانه" است و در چنین روزگاری خرد حکم می کند که این پدیده را بشناسیم و مدل جدید رابطه ی "ملت – دولت" را جدی بگیریم.
شاید در آینده شبکه های اجتماعی قوه ی چهارم
نظام سیاسی باشند. قوه ای که اثرگذاری اش از هر نهاد و قوه و مقامی بالاتر خواهد
بود.