مغفول ماندن "طبقه ی متوسط" در نظام فکری جریان اصولگرا.
می شود وارد این بازی سخیف "تهرانی – شهرستانی" شد . می شود مردم را "کوفی و غیر ولایتمدار و بی بصیرت" خواند. می شود پای آیه های قرآن را وسط کشید و مردم را "لایعقلون" نامید. می شود دلیل رای مردم را "ضعف فرهنگی" شان دانست. می شود رای مردم را ناشی از آن دانست که "آمار طلاق و اعتیاد" در فلان شهر بالاست.
می شود همه ی این کارها را کرد و از شکست درس نگرفت و یک واقعیت روشن را ندید گرفت. همان کاری که جریان اصولگرا در انتخابات92 کرد و به جای آنکه شکستش را تحلیل کند و از آن شکست برای اصلاح خود درس بگیرد این بازی را راه انداخت که روحانی 200 هزار رای بیشتر از 50 درصد دارد. تو گویی جماعتی که به غرضی و ولایتی و رضایی و قالیباف رای داده اند قصدشان تایید آن بخشی از جریان اصولگرایی که نمادش جلیلی و حداد است بوده. به جای درس گرفتن از آن شکست خودشان را زدند به آن راه و نگفتند که فاصله ی نفر اول و دوم آن انتخابات 3 برابر بوده است. خودشان را به فراموشی زدند که یادشان نیاید که رای سعید جلیلی بعنوان نماد ادامه وضعیت دولت احمدی نژاد منهای جریان مشایی اش فقط ده درصد آراء بوده است. در حالی که می شد به جای این کارها یک واقعیت روشن و نمایان که دلیلی اصلی ثابت ماندن رای این جریان سیاسی است را مشاهده کنند و آن را اصلاح کنند. آن واقعیت مغفول ماندن "طبقه ی متوسط" در نظام فکری جریان اصولگراست.
اصولگرایان مردم را به دوقطبی "فقیر – غنی" تقسیم بندی می کنند و خودشان را هم مبارزان "جنگ فقر و غنا" می دانند. در حالی که در ایران طبقه ای وجود دارد و هر روز هم بزرگتر می شود که نه جزء اقلیت طبقه ی پایین جامعه است و نه جزء اقلیت طبقه ی بالا. این اکثریت که نمادشان جامعه ی دانشگاهی (اعم از دانشجویان و اساتید) است ویژگی های خاص خودشان را دارند و تا وقتی جریان اصولگرا این طبقه را که بسیار هم بر روی اطرافیانش اثر گذار است به رسمیت نشناسد و با خواسته های به حق و در چارچوب قانون اساسی اش "همدلی و همزبانی" نکند این عدد ثابت رای عوض نخواهد شد.
توجه طبقه ی متوسط را نمی شود با دوگانه سازی هایی مثل "اشرافی – ساده زیست" یا "انگلیسی – ضد انگلیسی" جلب کرد. برای آن ها نمی شود چند روز مانده به انتخابات ادای فساد ستیزی را در آورد و ژست مبارزه با مفسدان را گرفت. برای آن ها بازی های سیاسی صداوسیما یک شوخی است که فقط به درد تلخ خندیدن می خورد. رای طبقه ی متوسط بواسطه ی اینکه "دشمن از کسی تعریف کند" تغییر نمی کند.
جریان اصولگرا باید این طبقه ی اجتماعی – اقتصادی را به رسمیت بشناسد ، آن ها را بهتر بشناسد ، با مختصات فکری شان آشنا شود ، برای جلب نظر آنان روش و منش جدیدی را ارائه دهد.
این تغییر نگاه در این جریان سیاسی لزوما نباید با ذبح اصول و ارزشها همراه شود و می توان هم اصولگرا بود و هم حمایت این طبقه ی اکثریت را به همراه داشت.