دردِ دلی از سرِ درد. (بخش اول)
محضر رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران.
با سلام و تبریک سال نو.
بنا بر نقلی از پیشوای عادل ، حضرت امیر(ع) نقد حاکمان در خلوت و جلوت وظیفه ی مردم است و بنا بر نظر حضرت عالی نقد نظرات رهبر جامعه بلا اشکال است لکن این چند خط حتی نقد هم نیست بلکه دردِ دلی است از سرِ درد.
برای همین هم قالب آن را به شکل نامه انتخاب کرده ام. بهانه ی این نامه بیانات حضرت عالی در یکم فروردین 1395 در حرم رضوی (ع) است. آن بیانات در سه بخش سیاست ، اقتصاد و فرهنگ ایراد شده بود در نتیجه این نامه هم در همان سه بخش ارائه می شود و البته در پایان هم حاوی دو پیشنهاد و یک سوال است.
بخش اول : سیاست.
از "برجام2" سخن گفته اید و آن را چنین معنا کرده اید که در صورت اجرایی شدنش اصول و ارزشهای نظام زیر پا گذاشته می شود، از "خطوط قرمز" ی فرموده اید که در برجام نقض شده است ، دوری گزیدن از "مذاکره و رابطه با امریکا" هم بخش دیگری از سخنانتان بود و همچنین از "عدم اجرای تعهدات امریکا" هم فرموده اید.
درباره ی "برجام2" : همانطور که همه می دانیم آن شخصی که برای اول بار این کلمه را به کار برد هنوز در قید حیات است و بارها هم معنایش را بیان کرده است که "اقدام مشترک ملی" است برای رفع مشکلات اقتصادی و دیگر معضلات ، هدفش هم تقویت انسجام داخلی و تلاش فراگیر متحدانه و مجدانه است برای حل گرفتاری های اقتصادی و دیگر موضوعات. "برجام2" با این تعریفی که بارها گفته شده درباره اش چه ارتباطی به موضوعات اختلافی ایران و غرب دارد؟ !
اما درباره ی آن ایده که معتقد است همانطور که موضوع هسته ای با مذاکره ی مبتنی بر سیاست "برد – برد" حل شد می توان دیگر موضوعات اختلافی را هم حل کرد :
اولا. ریشه اش همان کلام منطقی حضرت عالی است که برجام و مذاکرات هسته ای را "آزمونی" دانستید برای سنجش واقعی بودن یا نبودن اراده ی طرف مقابل تا در صورت واقعی بودن آن اراده در دیگر موضوعات هم چنین امکانی تجربه شود.
ثانیا . در دنیای امروز دیر یا زود همه ی طرف های درگیر در هر موضوع اختلافی باید به میز مذاکره پناه ببرند و به توافقات منطقی و "برد – برد" برسند. نمونه ی این پناه بردن به منطق و میز مذاکره بسیار است : مذاکرات سوری – سوری ، مذاکرات امریکا – کوبا و برقراری روابط بین دو کشور بعد از نیم قرن قطع رابطه ، مذاکرات حوثی ها – سعودی ها ، مذاکرات ایران – امریکا در موضوع هسته ای و ...
ثالثا . ده سال طول کشید تا متوجه شویم که آن چیزی که مسیر حل پرونده ی هسته ای را قفل کرده علاوه بر کار نا بلدی طرف ایرانی عدم تمرکز روی مذاکره با امریکا بعنوان طرف اصلی دعوی بود. برای سایر موضوعات اختلافی قرار است چند سال زمان و منابع را هدر دهیم تا دوباره به این نتیجه ی درست برسیم؟
درباره ی معنایی که از برجام 2و3و... ارائه داده اید و دوری گزیدن از مذاکره و رابطه با امریکا : هنگامی که در سیاست خارجی به دوگانه ی "مقاومت – سازش" تکیه کنیم نتیجه اش این می شود که معنای مذاکره برایمان در نهایتش عدول از اصول و ارزشهاست در حالیکه در سیاست خارجی راه سومی هم وجود دارد که معنایش نه "مقاومت" به معنای قهر با میز مذاکره و ماجراجویی است و نه "سازش" و سر فرود آوردن در برابر ابر قدرت هاست. اتفاقا انقلاب 57 مردم ایران هم قرار بود و قرار هست که دیپلمات هایی انقلابی که این راه سوم را بر می گزینند به جهان معرفی کند. همین تجربه ی برجام هسته ای نمونه ی بارزی از انتخاب همین مسیر سوم است. محمد جواد ظریف نمونه ی بارزی از همین الگوی دیپلمات انقلابی است که هم دیپلماسی را فهم می کند و مذاکره را می فهمد که معنایش چیست و هم بر سر میز مذاکره برای گرفتن حقوق ملت ایران انقلابی عمل می کند نه در پشت تریبون های امن.
درباره ی "خطوط قرمز نقض شده در برجام" : چه خوب بود که صراحتا می فرمودید آن خطوط قرمزی را که در برجام نقض شده است کدام بوده ولی این کاملا قابل فهم است که این خطوط قرمز نقض شده در برجام یحتمل آن چنان وزن زیادی نداشته اند که با وجود نقض آن ها برجام به تایید حضرت عالی و دیگر نهاد های نظام رسیده است. چه خوب تر می بود اگر می فرمودید که بسیاری از خطوط قرمز اصلی طرف مقابل بخصوص امریکا در برجام نقض شده است و اتفاقا تیم مذاکره کننده توانست آن ها را وادار به عقب نشینی کند. خدا نکند که این عدم اشاره های جناب عالی ناشی از تقدم "من قال" به "ما قال" بوده باشد ...
خطوط قرمز اصلی نظام که بارها توسط شما و دیگر مقامات و مسئولین تکرار شده عبارت بود از : حفظ غنی سازی در داخل خاک ایران ، حفظ ماهیت آب سنگین راکتور اراک ، حفظ توانمندی غنی سازی در فردو ، لغو تحریم های اقتصادی ، مالی ، بانکی مرتبط با هسته ای در "روز اجرا" ی برجام. طبق برجام همه ی این خطوط قرمز به شکل دقیقی رعایت شده است و این بی انصافی است که بخواهیم یکی دو خط قرمزی که در مقام اهمیت درجه ی کمتری نسبت به این موارد داشته است را پررنگ کنیم.
خطوط قرمز طرف مقابل بخصوص امریکا که طبق برجام که مورد توافق همه ی طرف ها قرار گرفته نقض شده عبارت است از : غنی سازی در داخل خاک ایران از مواردی بود که در قطعنامه های شورای امنیت صراحتا ممنوع اعلام شده بود، ماهیت آب سنگین بودن راکتور اراک موضوعی بود که بارها توسط مقامات امریکایی رد شده بود ، اساسا نام راکتور اراک چه بصورت آب سنگین و چه حتی آب سبک خط قرمز امریکا بود و معتقد به نابودی کامل آن راکتور بودند، در خصوص تحریم ها برنامه شان تعلیق ، آن هم به صورت مرحله به مرحله بوده در حالیکه امروز در برجام همه ی این خطوط قرمز طرف مقابل نقض شده و آن ها عقب نشینی کرده اند.
این ، فخر نظام است. آنان که این فخر را آفریدند شاید در مواردی هم نگاهشان با نگاه جریان رسمی همخوان نباشد آیا این دلیل می شود که ضعف های کم شمار را پر رنگ کنیم و قوت های بی شمار را نادیده بگیریم؟ البته اگر روی "آفتاب تابان" خاک بپاشیم کاری عبث و بی فایده است.
خوب است از نیمه پر این لیوان تقریبا پر بیشتر بفرمایید تا عده ای چنین سخنانی را چون چماقی بر سر حضرات "امین و شجاع و غیور و متدین" که " در برابر حرف زور طرف مقابل خوب ایستادگی می کنند" و "در قضیه هسته ای آزمون خوبی از سر گذرانده اند" نکوبند.
درباره ی عدم اجرای تعهدات امریکا : اگر ملاکمان برجام باشد طرف مقابل از جمله امریکا کلیه ی تعهداتش را در "روز اجرا" انجام داده است لکن اگر ملاکمان تعهداتی است که نه طبق متن برجام بلکه در ذهنیت خودمان ساخته ایم بحث چیز دیگری می شود. طبق برجام ، طرف مقابل قرار بود در قطعنامه ای قطعنامه های قبلی شورای امنیت را لغو کند و آیین نامه ها و مقررات مرتبط با تحریم هایی که طبق برجام لغو می شود را اصلاح کند و رییس جمهور امریکا قرار بود فرمان عدم اجرای تحریم های کنگره در این موضوع را صادر کند که همه ی این کارها انجام شده است.
البته این که بخواهیم برای اثبات اینکه پیش بینی مان در بی سرانجام بودن برجام درست بوده یا اثبات "بدعهدی استکبار" یا هر دلیل دیگری تحریم های غیر مرتبط با هسته ای را با تحریم های لغو شده (که موثر ترین تحریم ها بر اقتصاد ایران در بعد از انقلاب بوده) مخلوط کنیم یا از بین صدها بانک و شرکتی که متمایلند به همکاری با ایران آن چند تایی را که به هر دلیلی بی علاقه اند به این همکاری بزرگنمایی کنیم هم روشی است لکن اینکه این روش و منش تا چه حد در راستای منافع ملی است جای سوال دارد.
ادامه دارد.