به این جملات دقت کنید :
" ای کاش بقیه افرادی که زنده مانده اند هم می مردند / حال کردم ، بزار این آمریکاییهای وحشی هم طعم جنایت و قتل و کشتار را بچشن.هرکی بوده ایول داره / همجنسگرایی که میخواد دنیا رو به گند بکشه همون بهتر که بمیره / قوم لوط کشته شدن اینکه دیگه عزا گرفتن نداره انشاالله قسمت قوم لوط های دیگه / دمش گرم.حق این کثافت های همجنسباز اعدام هست / این یکی کارش خوب بوده / دست عمر متین درد نکنه و خدا رحمتش کنه،همجنس بازی در هر دینی ناپسند و حرام است و من موندم چرا یه عده مخالف حرف خدا عمل میکنند!!!یعنی این همجنس بازا باید برن بمیرن بخدا / از نظر دینی این کثافتا انسان نیستند,ودلسوزی براشون خبیثانه است؛اگه من بودم همشون رو زنده زنده میسوزوندم,این وظیفه هر انسانی هست واینها مصداق انگل بشریتند. /اینکه خدا ظالمین رو با ظالمین مشغول کرده,چرا خوشحال نباشیم....؛بعضی ها یا خیلی زیرکند یا خیلی مریض,اشعار رمانتیک و نجسانه سرمیدن.....! / یارو زده 50 تا همچنس بازو به درک واصل کرده شما چرا ناراحتی؟ / خدا رحمتش کنه عمر متین شیر مرد بوده دمش گرم پنجاه جانور از حیوان پستر لواط کار رو به درک واصل کرد الحمدلله / بسیار اتفاق مبارکی است. / دستش درد نکنه ، خوب جایی را انتخاب کرده / همجنسگرایی که میخواد دنیا رو به گند بکشه همون بهتر که بمیره / همجنس بازان نجس داخلی ناراحت شدن با هلاک شدگان آمریکاییتون محشور بشید / حالا چرا نوشتی فاجعه اورلاندو ، مرگ یه عده همجنسگرا میشه فاجعه؟ ! / عذاب الهی نتیجه محتوم همجنسگرایی است / الان نوبت به تطهیر حضرات همجنسباز رسیده، نه؟ /چاقوی داعش به امریکا هم خوشبختانه رسید"
این ها بخشی از نظرات هموطنان ما ذیل اخبار مربوط به واقعه ی تروریستی اخیر در اورلاندو بود. جنایتی که در آن بیش از 50 نفر کشته شدند. می توانیم "کبک وار سرمان را زیر برف کنیم" و چنین نظراتی را بی اهمیت بدانیم و به آن ها توجه نکنیم یا در مواجهه با این نظرات "دایی جان ناپلئونی" رفتار کنیم و مثلا بگوییم این نظرات را عده ای معلوم الحال عمدا نوشته اند که بتوانند سوءاستفاده کنند، می توانیم از موضوع فرار کنیم و درباره نقش "استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل" در وقایع تروریستی داستان سرایی کنیم یا در مذمت همجنس گرایی سخنرانی نماییم ، یا هر مدل مواجهه ی فرافکنانه ی مرسوم دیگری ، اما بهتر آن است که این نشانه ها را جدی بگیریم و درباره شان گفتگو کنیم و برایش فکری نماییم.
داعش و تفکر داعشی لزوما این گروه وحشی تروریستی که در چند سال اخیر عراق و شام را به آتش کشیده است نیست، این مدل از نگاه ، قدمتی به اندازه ی تاریخ بشر دارد و حالا در این سالها نامش داعش است و در دهه ها و سده های گذشته با نام های دیگری فعالیت می کرده و در قرن های آینده هم با نام های دیگری باز هم وجود خواهد داشت. این تفکر افراطی نه تنها لزوما فقط در یک مذهب خاص رشد و نمو نمی کند بلکه می تواند در صورت کج فهمی ، در هر دین و مذهبی بوجود آید.
اگر بتوانیم بین آنان که چنین نظراتی را درباره ی این فاجعه ی تروریستی ارائه داده اند و آنان که موافق و همراه چنین نظراتی هستند با داعش هزاران تفاوت پیدا کنیم قطعا در یک چیز مشترکند و آن افراطی گری است. در جامعه ی ایرانی نمونه های دیگری که کمتر از این نظرات نشانه های افراط در آن دیده می شود هم وجود دارد که آن چنان که باید و شاید به آن توجه نشده ، مثلا ؛ این حجم از مرگ خواهی ما برای دیگران ــ این دیگران از کشورها شروع می شود تا برخی خادمان و بزرگان این نظام و انقلاب ــ این شعار ها را به یاد بیاورید :
"مرگ بر انگلیس ، مرگ بر روسیه ، مرگ بر فرانسه ، مرگ بر چین ، مرگ بر آل سعود ، مرگ بر دانمارک ، مرگ بر آل خلیفه ، مرگ بر خاتمی ، مرگ بر احمدی ، مرگ بر هاشمی ، مرگ بر اصل ولایت فقیه ، مرگ بر ضد ولایت فقیه و ..." این وضعیت اگر ادامه پیدا کند احتمالا در سالهای آینده مجبور شویم برای سیاره های دیگر آرزوی مرگ کنیم و مثلا بگوییم مرگ بر مریخ ، مرگ بر مشتری !
یا مثال دیگرش هتاکی های غیر معمولی است که در گفتگوهای محاوره روزمره مان داریم که به شدت هم بین همه ی اقشار و تیپ های شخصیتی مختلف عمومیت پیدا کرده است.
بیاییم به این سوال فکر کنیم که اگر در کشورمان خرید و فروش سلاح آزاد بود با این نگاه افراط گرایانه ای که نشانه های آن را می شود به وضوح در جامعه مشاهده کرد روزانه چند کشتار رخ می داد؟
شاید در نگاه اول این چند خط بسیار تلخ و اغراق آمیز به نظر آید اما در برابر کسانی که با سوءاستفاده از بیانات رهبری نظام مشغول بزک کردن چهره افراط و تندروی با مفاهیم قابل احترامی مثل "انقلابی" و "حزب اللهی" هستند و همچنین بی توجهی مفرط نسبت به این نشانه های خطرناک نمی شود سکوت کرد و رخت عافیت بر تن نمود. باید همواره این موضوع را یادآوری کنیم که جدی گرفتن خطر افراط یک ضرورت است و مقابله با تفکر داعشی بیش از آنکه از جنس نظامی و سیاسی باشد از جنس فرهنگی است.